loading...
هدایت
محمد بازدید : 9 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
سلام پسر گلم 

سلام مامانم

سلام عزیزم

سلام جیگرممممم

اینها بخشی از حرفای منه وقتی با کگریه از خواب پا میشی و باعث میشه بخندی

البته من خیلی کششششششششش دار میگم اینا رو امروز رفتیم واکسن چهار ماهگیتو زدیم من و بابایی بودیم زیر بارون رفتیم

زیاد گریه نکردی 

دوستمون برامون نوبت گرفت و تا رسیدیم زذیم و اومدیم البته حبف شد که ندیدیمشون چون که مامان بابات طبق معمول خواب موندن

تازه ساعت9 و رب بیدار شدیم

اخه دیشب خیلی اذیت میکردی

تا 4 و نیم صبح بیدار بودی و بعدشم هی با گریه ی شدید پا میشدی نمیدونم شاید داری دندون در میاری عزززززززززززززززیزم

وزنت 6700

قد 61

دور سر 41

کاش بیشتر بوذد ولی خدا رو شکر


محمد بازدید : 10 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

نامه ای به پدر

 

سلام و درود به تو ای پدر ای تندیس پاک غیرت و شهامت. پدر! با آمدن بهار پیک بهاری دارم.

پدر امروز بعد از 19 سال برایت نامه می نویسم در انتظارم تا برگردی تا باز برایم ترانه های آزدی هدیه بیاوری اما نه از آمدنت می دانم و نه از من احوال می گیری نمی دانم چرا. پدرم من به تو و به مکتب آزادی بخش ات ایمان  دارم تنهایم مگذار که سخت دلتنگم. امروز بعد از نوزده سال پیام صدها گلو بریده و صدها در بنده کشیده را برایت به تحریر در می آورم. پدر! من به رسم گلایه البته گلایه از تاریخ آمدم تا دمی با تو درد دل نمایم.

 

 پدر! تو نوزده سال است که از دیار ما رخت بر بستی اما وجودت را احساس می کنم چون تو فرا تر از احساسی برایم. هر سال از درد برایت می نوشتم  و چشم امید به این بودم تا بار دیگر پیک رسان خوشی ها باشم  و همچو  هُد هُد بر سر دیوار نشینم و برآورده شدن خوابها و هدف مکتب ات را یکی یکی هدیه می کردم اما پدر! این دفعه باز هم با کوله باری از غم، رنج، رنج از نابرابری ها، رنج از ملی گرایی های کاذب، رنج از دورنگی ها و رنج از بودن و زیستن در چنین کره خاکی که به ماندن و این همه رنج و محنت کشیدن نمی ارزد برایت نامه می نویسم.

 

پدر! آنانیکه، آن روز خانه کاه گِلی داشتند همچو تو و من امروز درباری و کاخ نشین اند. آنها بر دُهل ملی گرایی که کمتر وجود واقعی دارد می زنند  و دیگران با گریه های شام گاه و سحر گاه درمانده و دلسرد درد ها و غم های شان را به دل سخت و بی رحم تاریخ می سپارند.

 

پدر! وقتی در کنار تندیس مارتین لوتر ایستادم  اولین واژه ذهنم مزاری و اولین قانون، قانون برابری خواهانه ات و اولین مکتب ، مکتب آزادی بخش تو بود اما اولین آرزویم؛ تأملی در کار است. آرزویم این بود واین است تا همچو مارتین لوتر از افق بلند به ارگ ریاست جمهوری بنگری و از تحقق عدالت و خواب هایت مسرور شوی ولی پدر همین دم بغض گلویم را می فشارد و توان این را از من می گیرد تا درد هایی که درد توست و درد آنهایی که به تو وبه مکتب آزادی بخش ات ایمان دارند،بیان نمایم.

 

پدر! ما اولین هستیم در آزمون ها ولی در آخر قرارمان می دهند. ما افتخار آفرینی می کنیم ولی به افتخارات مان پرده می افگنند. پدر! ما تعهد مان را به ملی گرایی، و تحکیم آنچه وحدت ملی خوانده می شود به جهانیان ثابت کردیم ولی آنچه شاهد بودیم و آنچه با آن برخورد کردیم تبعیض آنهم  از نوع سیستماتیک اش تحت عناوین مختلف بود.

 

پدر! این سرگذشت دور و دراز 19 سال بعد از تو را چگونه می توانم خلاصه کنم؟ اگر از درد های بعد از تو بنویسم، بگویم و تعریف کنم واژه گان کم می آورند. پدر این تنها من نیستم که در وصف تو می نویسم و می گویم هر قشر جامعه به استثنای کسانی که عمرشان به نوکری و خدمت گذاری این وآن گذشته، همه به تو راه تو باوردارند و آنچه این باور را قوی ساخته  صداقت ات بود اما امروز این رهبران که لاف از دنبال کردن تو  و اهداف ات می زنند، درد ها و غم های ما را زینه ای ساخته برای ماندن در دربار، برای حفظ موقف، برای معاملاتی که هیچ دردی از درد های ما را مداوا نمی کند و حتی نمی تواند مرحمی باشد روی زخم هایی که تاریخ این جغرافیا بر پیکرم وارد کرده است.

 

 پدر! در جغرافیایی که اکثریت  به نان  شب و روزمی اندیشند عجب رویا گرایی، ایده باوری های کاذبانه حکومت می کند. اکثریت به نان می اندیشند، نانی برای شب و هیزمی برای گرمی کلبه اش . درین وادی واژه های زیبا فقط توانسته است متن سخنرانی را زیبا سازند، کابرد واژه هایی که گوینده خود کمتر متعهد به چنان واژه ها است چی دردی از دردهای ناسور این سرزمین را مداوامی کند. آنکه کمتر جسارت می کند، آنکه حوادث تاریخی وی را مجروح ساخته است، آنکه داشتن لقمه نانی را برایش زندگی تعریف می کند، به دست فراموشی سپرده می شود. دراین وادی نفرین شده تاریخی تا لب گشودن سخن گویند تا احساس کنند که احساس می کنند تا دانستند که می دانند  ظلم و استبداد تاریخی را بر دوش حمل  کردند و می کنند و به وادی غیر بازگشت پرت شدند به وادیی که برای رسیدن به حق ات باید تا قیامت انتظار باشی.

 

پدر! همه چیز در این شهر به ظاهر بی سامان  سامان داده شده علیه  قشر خاص  است حتی مرگ و زندگی. مرگ من نیاز به تعریف ندارد زمینه های مرگ ام بیشتر از زمینه های زندگی ام برایم فراهم است. اگر گوشه ای از زمین به نامم نوشته شده باشد، می توانم یک خانه ابدیت خاکی داشته باشم در غیر آن معلوم نیست در کدام اقیانوس و دریایی  طعمه مار وماهی شوم.

 

پدر! یک عده را امروز مرده متحرک می یابم ،یک عده  را در حال جان دادن  ویک عده را ترد شده از زندگی ،ترد شده از زیبایی  های زندگی و در نهایت ترد شده از جامعه. ولی نیست دلی، چشمی بینایی تا اشک ریزد و بنگرد نیست دلی، احساسی، غروری، وجدانی تا درک کند که من مسئول ام .من زندگی می گیرم. هر لحظه ام، هر نفسم نفسی را می گیرد، هر عشق ورزیدنم عاشقی را از معشوق اش جدا می کند و هرلحظه ی عیش و نوش ام آهی مادری را به  گوش آسمان می رساند . بلی بعید نیست چنین حسی نباشه، وجدانی نباشه چون در این وادی عشق، زندگی، وجدان از جنس پول تعریف می شود. خطرناک ترین، درنده ترین وادی همین وادی است که زندگی، عشق، وجدان، اعتماد و.... را به پول بدست آورد و از جنس پول ارزش گذازی کرد.

 

پدر! محدوده ای که وجدان های خوابیده ادعای بیداری می نمایند، محدوده ای که نابینایان ادعای بینایی دارند،محدوده ای که حق ات را صدقه می پندارند، محدوده ای که بودنت را با سکوت ات ، با فرمانبرداری ات تعریف می کند، محدوده ای که وعظ و خطابه هایش  گوش ها را کَر ساخته ولی با نیروی شمشیر به کرسی تکیه زده اند،محدوده ای که اقلیت ها فراقانون و اکثریت ها برای رعایت قانون  آفریده شده، پنداشته می شود  جسارت می کنم زبان می گشایم. دستم نمی رسد به چرخ گردون  تا بپرسم ناپرسیده های روزگارم را، تا بپرسم به کدامین جرم مرا درین خاکواره سرگردان و حیران، حیران هستی ام نمودی؟

 

پدر! سیاست تزویر، سیاست فیودالی همانند سیل خروشان در جهش است هر آنچه سر راهش بوده ، هست و می باشد بر می دارد و در طول حیات اش برداشته است. این گزینه زندگی برای اکثریت انتخابی نبوده بلکه واقعیتی بوده که از گذشته های دور فرصت داده شده، فرصت گرفته و هم چنان جولان دارد،آنچه را که خواسته به کرسی نشانده. تقابل کننده گان در طول تاریخ هرینه های سنگین را متقبل شدند به جرم اینکه این سیل قهقرایی  و جبری تاریخی را تعریف دیگر نماید، سیاستی را باز تعریف کند که در شب چون پروانه عاشق دورِ دورت می گردند ولی در روز ترجیح می دهد در عزایت اشک تمساح بریزد پدر تو خودت قربانی چنین سیاست تزویر شدی ولی خرسندم که افکارت زنده است، خرسندم که وجدان آنانیکه به مکتب ات ایمان دارند زنده است.

 

پدر! در خاکواره ای که حرف از دل شیر می زند ولی سبق از گفته های روباه، حرف از غیرت می زند اما آنچه کردارش را تعریف می کند نقض کننده غیرت. جالب به نظر می رسد همه چیز از گفته های آنهایی که خود را اهل ادب، انسانیت می دانند و از گفته ها و ناله های آنهایی که خود را برده در زنجیر نابرابری ها می د اند . گاها خیلی پیچیده تر از آنچه می توان تصورش را کرد، به نظر می رسد تا در مورد قانون موضوعه بشری بتوان داوری کرد.

 

پدر! جای خرسندی برایم این است که روز به روز به شمار پیروان مکتب آزادی بخش ات فزوده می شود. خرسندم که امروز خطی مشی سیاست های تو، سرخط خط مشی ها در سطح ملی وبین المللی است. با وجودیکه هنوز تحقق اش زمان گیر است ولی خرسندم  از آنکه، آنانیکه مکتب ات را افراط گرایی می پنداشتند امروز به یقین رسیدند  حد اقل در باور شان که تو هدف ات شخصی نبوده و همه به این باور دارند که بی عدالتی در گوشه ای، بی عدالتی را در جهان می آفریند اما برای تحقق اش  باید مبارزه کرد.

 

پدر! در اخیر با وجودیکه حرف ها و ناگفته های بی پایانی دارم برایت نوید می دهم که در پیک دیگر پیام خوبی برایت هدیه خواهم کرد. ما و من به دیروز رحم کرده  و می کنیم تا آغاز فردا دست ما باشد.

گرچه تا امروز هم بسته است دست و پای ما اما هندوکش و  جیهون دیگر سیل گریه نخواهد کرد بلکه با طوفان هایش از  نسیم  تحقق عدالت نوید خواهد داد.

بادرود بدرود

"عارفه پیکار"                              منبع :جمهوری سکوت


105

محمد بازدید : 10 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
سه چیز را با احتیاط بردار: قدم، قلم، قسم...

سه چیز را پاک نگه دار: جسم، لباس، خیال...

از سه چیز کار بگیر: عقل، همت، صبر...

از سه چیز خود را دور نگهدار: افسوس، فریاد، نفرین...

سه چیز را آلوده نکن: قلب، زبان، چشم...

سه چیز را از دست نده: امید، زمان، کنترل خشم...

اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن:خدا، مرگ و امید...


محمد بازدید : 10 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

برای من دعا کنید

.

برای من که از خودم برون نرفته ام

و دائما اسیر سال ئ ماه و هفته ام

برای من که سالها

بدون درد و غم نخفته ام

برای من که درد خویش را 

به هیچکس نگفته ام

برای من دعا کنید

برای من که روی خوش ندیده ام

برای من که طعم زهر هجر را کشیده ام

برای من که در مسیر عشق خود 

به انتها رسیده ام

برای من دعا کنید

برای من که در جنون فسرده ام

برای من که آرزو به گور خویش برده ام

برای من که مرده ام

برای من دعا کنید

برای من که ناتوان و خسته ام

برای من که شاخه های گل شکسته ام

برای من که دل به هیچ بسته ام

...

برای من که عاشقانه منتظر نشسته ام

برای من دعا کنید

جزیره ی زیبای کیش

92/8/27



محمد بازدید : 14 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
طنز استاد

 

نزدیک ترین معنای »استاد خسته نباشید« کدام است؟

1- جمع کن بابا کار و زندگی داریم
2- استاد به روح اعتقاد داری؟؟؟؟
3- جمع کن بابا قلـــــــیون دیر شد
4- خفه میشی یا بیام خفه ات کنم
5- جون مادرت درس بسه
6- استـــــــــــــــــــاد قرار دارم دم بوفه! ولمون کن
7- برو بیرون دیگه...
8- با خداحافظیت خوشحالمون کن
9- بس کن دیگه صدات رو نروه
10- استاد ساعت نداری تقویم هستا!
11- استاد تیتراژ رفت
12- چقدر زر میزنی خفه بمیر باو
13- کــچل شدیم از بـــس درس دادی!
14- نـامسـلـمـــــون از بــس نشستیــم روی صندلی پشتمــون پــینه بست :|
15- استاد واقعاً خسته نباشید!


محمد بازدید : 12 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
خدایا از سرنوشتم شکایتی ندارم!!!!!

فقط بگو چرا سرنوشت من این جوریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اخه تو سرت چی میگذره؟؟؟؟؟

هر چی هم بشه من به تو اعتماد دارم خدا جونم!!!!!!!!!!!!!


محمد بازدید : 7 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
ضمن سپاس از نظرات آقایان سرتک زاده و حسنی نژاد به اطلاع می رساند لینک دانلود فایل جلسه اول فناوری آموزشی اصلاح گردید . دانشجویان عزیز می توانند به پست مربوطه مراجعه کنند و آنرا دانلود کنند .


محمد بازدید : 9 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
خانواده شان شاملِ هشت تا دختر و یک پسرِ ته تغاری بود.

دختر اولی اسم زیبایی داشت، دومی هم ، اسم سومی هم خوب بود، چهارمی متوسط رو به بالا، پنجمی ضعیف، ششمی و هفتمی اسمهایی از سر ِ بی حوصلگی، خستگی و درماندگی و هشتمی هم اسم توهین آمیزی داشت!! این سیر نزول ارزش ِ اسامی خیلی زیاد مشهود بود.

در وافع با نامگذاری های آخرشان، به دختر بد و بیراه که حسابِ کار دست دختر احتمالی ِ بعدی بیاید!! بترسد و خیال برش ندارد دختر بشود که با فحش ازش استقبال میشود!!


پ.ن: بعد اینهمه خانواده هستن که حسرت فقط یکی "بچه" دارن!


589

محمد بازدید : 7 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
قدیما وقتی میرفتم داخل مغازه و فروشنده کلی لباس میریخت رو میز،

نمیخواستم بگیرم،سختم بود بگم نمیخوام،

میگفتم برم بیرون از عابر بانک پول بگیرم برمیگردم

ولی لامصب الانا همه فروشگاه ها کارت خوان داره نمیشه دروغ مصلحتی گفت:(


smilies4


محمد بازدید : 11 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

فرزادفرزین وگروه شوک 17 اسفند دربوشهربه روی صحنه رفتند

استقبال مردم بوشهر از فرزادفرزین




در ششمین شب جنگ فرهنگی بوشهر  17 اسفند سالن اجرای فرزادفرزین مملو از جمعیت شد
خلیج فارس: فرزاد فرزین خواننده پاپ در مطلبی کوتاه در صفحه شخصی اش در فیسبوک از اجرایش در بوشهر نوشت.به گزارش «خلیج فارس»؛ وی که شنبه شب در جنگ شبانه هفته گرامیداشت بوشهر در مجموعه ورزشی کارگران به اجرای برنامه پرداخت، نوشت: دیشب در کنسرت بوشهر افتخار اینو داشتم که در کنار استاد داوود رشیدی باشم. امیداورم همیشه سلامت و پایدار باشن و همینطور ممنونم از مردم خونگرم و باحال بوشهر به خاطر استقبال بی نظیرشون.
به گزارش «خلیج فارس» به نقل از ستاد بزرگداشت "هفته بوشهر" شهروندان بوشهري كه ساعت ها پيش از آغاز كنسرت خيابان ها و كوچه هاي اطراف سالن شهداي كارگر اين شهر را به تسخير خود دراورده بودند، در ساعت ۱۸ وارد سالن شده تا خود را براي مشاهده كنسرت فرزين آماده كنند.
عکسهایی از این مراسم رو در ادامه مطلب ببینید

محمد بازدید : 21 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

بسم حبیب

خداوند هر انسانی را می آزماید تا بندگی او را محک زند . تا صدق ادعای مدعی را مشخص سازد. گرچه بر او عیان است ناتوانی ما، اما او دوست میدارد در یک ماجرای درام و گاه تراژدی زمین خوردن ها و ایستادن های مخلوق خود را نظاره کند. دوست دارد صدای ناله هایش را وقتی او را می خواند بشنود.. دوست دارد دستش را بگیرد.. دوست دارد گریه اش را دراورد و سپس ناز گریه ها را بکشد و سپس با عنایت های خاصه اش او  را بخنداند... و چه کیفی می کند مخلوق وقتی مخاطب خاص خالقش می شود... وقتی احساس می کند خدایش گویی تنها او را خلق کرده و تنها او را دارد... وقتی می فهمد انگار خیلی بیشتر از انچه فکر میکرده برای خالقش اهمیت دارد!

و چه کیفی می کنم من! وقتی راز این ماجرا را می فهمم و هر اتفاق زندگیم را این گونه تفسیر میکنم:

ماجرای یک جبر عاشقانه!

جبری که سرازیر می شوی درآن و قرار نیست خودت تعیین مسیر کنی بلکه نا خدا کس دیگری است و تنها تو باید خوب شنا کنی... در هر طوفان و در هر ابتلایی...

و این چنین می توانی سهم عبودیتت را در هر عرصه و مجالی به خوبی برداری .. وقتی یاد گرفته ای تو نقشی در برنامه های جاری و آتی نداری بلکه تنها باید خوب خوب بندگی کنی...

http://img1.tebyan.net/big/1389/03/7338230701699423113321713115419519418719565.jpg



محمد بازدید : 12 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

ثریا آقایی بانوی بدمینتون باز در میان سه چهره  برتر اخلاق مدار

ورزش بانوان  ایران

مراسم چهره های اخلاق مدار ورزش کشور در سال 1392 و با حضور امیررضا خادم معاون وزیر ورزش محمود گودرزی وزیر ورزش، علی دایی و تعداد کثیری از ورزشکاران و پیشکسوتان ورزشی روز پنج شنبه پانزدهم اسفند ماه جاری در سالن همایش های صدا و سیما برگزار شد و ثریا آقایی ملی پوش بدمینتون کشورمان در میان 3 نامزد بانوان انتخاب گردیده بود.به گزارش وبلاگ عشق بدمینتون ، این مراسم که در هفتمین سال همایش خود به انتخاب چهره های اخلاق مدار در ورزش مبادرت نموده است در سال جاری در قسمت بانوان 3 نامزد داشت که خانم ثریا آقایی ، خانم زهرا نعمتی و مریم طوسی در قسمت بانوان معرفی شدند که در بین این 3 نامزد خانم مریم طوسی توانست تندیس طلایه پهلوانی بانوان را دریافت کند.

برای دیدن متن کامل خبر به قسمت ادامه مطلب مراجعه کنید


محمد بازدید : 12 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
به اطلاع می رساند، پیرو مذاکرات تلفنی با دفتر آموزش متوسطه نظری، سرگروه های محترم درس تاریخ استان ها به همراه سه نفر برتر اعلام شده از سوی سازمان آموزش و پرورش هر استان مجوز شرکت در مرحله دوم آزمون را دارند.


 مرحله دوم مسابقه آنلاین کتابخوانی از

بخش چهارم : اسلام در دوره مدنی( از هجرت تا غزوه خندق) صفحات ۳۲۲ تا ۴۴۵

بخش پنجم: بزرگان یهود در مکه صفحات ۴۵۷ تا ۵۵۸

 کتاب تاریخ صدر اسلام اثر دکتر غلامحسین زرگری نژاد برگزار می گردد.

زمان:  ساعت ۱۰ صبح لغايت ۱۵ عصر مورخه ۹۳.۲.۲۴ 

آدرس سايت :       Azmoon.tmkk.ir

 كاربري و رمز ورود متعاقبا از طريق همين سايت اعلام مي گردد.

ضمنا فایل کتاب را می توانید از لینک زیر دانلود نمایید.

http://tarix91.blogfa.com/post/48

 



محمد بازدید : 14 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
این روزا خیلی بی حوصله ام . رادین هم خیلی لجباز شده. درس و کار و همه اینا با هم کار خونه هم که تمام شدن نداره خیلی خسته ام. خواب ابدی نیاز دارم.
محمد بازدید : 9 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
این راننده تاکسی هایی که چراغ میزنن ولی نگه نمیدارن

بابای همون دخترایی هستن که امار میدن ولی شماره نمیگیرن.

من شخصا پسرهارو درک میکنم

.................................................................................................................

دختری که کله پاچه خوره و وینستون عقابی میکشه و جواد یثاری گوش میده

دختر نیست که !لامصب زن زندگیه.


محمد بازدید : 9 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

امشب حس غریبی دارم،انگارتمام غصه های دنیا،دردلم تلنبارشده است... .
انگارکه  دنیاحرف نگفته،درگلویم قندیل بسته است؛انگاریک آسمان ابر،
درچشمانم قصدباریدن دارد،به اندازه ی تمام دوران کودکی ام،به یک آغوش گرم؛
به یک شانه ی پرمهر،احتیاج دارم که پناهگاهم شودوآرامم کند.
خدایا؛
نمیدانم چه اتفاقی افتاده که احساس تنهایی میکنم،شایدازتودور
شده ام که اینقدرتنهایی به من نزدیک شده،شایدباتو
غریبه شده ام که ترس ووحشت بامن آشناشده؛شاید... .
پروردگارا؛اگرخطاکرده ام ببخش؛اگرکناه کرده ام بیامرز؛
اگرتوهم مرابرانی به کجاپناه برم!آغوش رحمتت رابگشا
وکودک خطاکارقلبم رابپذیرکه سخت ازکرده اش،پشیمان است
وجزتوکسی راندارد...


محمد بازدید : 59 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

Thievery Corporation - Saudade (2014) MP3 @320kbps

Artist: Thievery Corporation
Title Of Album: Saudade
Year Of Release: 2014
Label: Republic of Music
Genre: Downtempo, Chillout, Lounge
Quality: 320 Kbps
Total Time: 42:10 min
Total Size: 97 MB

Tracklist:
01 Décollage (Feat. Lou Lou Ghelichkhani)
02 Meu Négo (Feat. Karina Zaviani)
03 Quem Me Leva (Feat. Elin Melgarejo)
04 Firelight (Feat. Lou Lou Ghelichkhani)
05 Sola In Citta (Feat. Elin Melgarejo)
06 No More Disguise (Feat. Lou Lou Ghelichkhani)
07 Saudade
08 Claridad (Feat. Natalia Clavier)
09 Nós Dois (Feat. Karina Zaviani)
10 Le Coeur (Feat. Lou Lou Ghelichkhani)
11 Para Sempre (Feat. Elin Melgarejo)
12 Bateau Rouge (Feat. Lou Lou Ghelichkhani)
13 Depth Of My Soul (Feat. Shana Halligan)

http://freakshare.com/files/w2yeqkhq/Thievery.Corporation-Saudade.2014-MP3-www.mtws.blogfa.com.zip.html
http://unlimitzone.com/65qq52mactc0/Thievery.Corporation-Saudade.2014-MP3-www.mtws.blogfa.com.zip.html
http://thefile.me/hrfo4jty1cpq
http://uploaded.net/file/5dl48zdv
http://terafile.co/0771a765c264/Thievery.Corporation-Saudade.2014-MP3-www.mtws.blogfa.com.zip
http://BillionUploads.com/jebmbcr1jwrp
http://uptobox.com/rjq7elsshsfm
http://tusfiles.net/laf4m6qmjrv5
http://www.rapidfileshare.net/7btok2y9smmr/Thievery.Corporation-Saudade.2014-MP3-www.mtws.blogfa.com.zip.html
http://fileom.com/xoqv9m2o5men/Thievery.Corporation-Saudade.2014-MP3-www.mtws.blogfa.com.zip.html
http://www.filefactory.com/file/1786cqj9zhlp/Thievery.Corporation-Saudade.2014-MP3-www.mtws.blogfa.com.zip
http://hugefiles.net/j6185buq2xi7
http://180upload.com/t6arib8vqwr2
http://rapidgator.net/file/597830052aab362ddea821976dadfb65/Thievery.Corporation-Saudade.2014-MP3-www.mtws.blogfa.com.zip.html
http://ryushare.com/ed7d9qhlqx7g/Thievery.Corporation-Saudade.2014-MP3-www.mtws.blogfa.com.zip


محمد بازدید : 13 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

امروز که آینه جوابش سنگ است

 در ذهن زمانه عشقم بی رنگ است

 هر کس که نداندتو خودت بهترمیدانی

 که عزیزدل مادری.


محمد بازدید : 14 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

همیشه بهم میگفت:سیاه مشق میخونی یا سفید مشق!تو فامیل عموی دوم بود اماعمو حاجی

  برای همه به خاطر شعر خونی هاش و گفتن اصل و نسبمون بیشتر از حاج عمو دوستش داشتیم.

تو شبای یلدا حافظ میگرفت و من میخوندمش...هر کی رو که دوست داشت معنیش رو میگفت خوبه.

یه کلاه حصیری داشت برای اینکه ما بخندیم میذاشت رو سرش و شعر میخوند.حتی با دوتابچه هم 

میرفتیمخونه اش عیدی بهمون میداد

امسال بعد فوت دخترش رفت تو کما!عمو حاجی یه چیز دیگه بود...کلی دعا...وقتی که برگشت همه 

خنده ها و گریه هامون قاطی شده بود...

صبحی زنگ زدم ب آبجی کوچیکه که بریم بازار...گفت بهت خبر میدم...یه صدای لروزن پشت تلفن...

دلم ریخت...

وقتی گفت عمو حاجی فوت کرد...نفهمیدم دو قدم تا خونه چطور اومدم....

این هم از بهاراه امسال یاسی...........................................

امسال اولین عید سال نو رو از کی بگیرم؟؟؟؟؟


محمد بازدید : 8 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
یکی از بچه هاکه ترم پیش فارغ تحصیل شد، برا کارای تسویه ش اومد خابگاه و برا 29م همین ماه به جشن عروسیش دعوتمون کرد.

البته یه ذره از رسوماتشون شوکه شدیم که عروس آرایشگاه نمیره لباس عروس نمی پوشه نمی رقصه پدرشوهرش نباید روشو ببینه! 

خونه مادرشوهرش باید شریک باشه حتی اگه خونه مستقل داشته باشه! و مهریه شو همون سر عقد میگیره و باهاش جهیزیه میخره...و...و...(رسومات ترکمنها/گنبد)

خلاصه شیرینی میخوریم و به یمن حضور عروس خانوم  جشن میگیریم

بعد هرکس به کاری مشغول میشه.من بیکارم و همینطور که استکان چایی تو دستم سرد شده تک تک بچه هارو از نظر میگذرونم.

"ر" روسری سر کرده و پا لپتاپشه! (وب)

"الف" و "م" سرشون تو گوشیه

"ز" کتاب میخونه

"ن" با دوسپسر جدیدش حرف میزنه پسره میگه ازدواج این میگه نه دوستی!

"زی زی" مهریه صیغه شو نشونمون میده که یه دوهزار تومنی کهنه س که پشتش نوشته: برای عشقم "ز" و اونورش خودش نوشته اولین روز متعهد بودنمان مبارک-تاریخ...

"گ" داره عکسای "ز" رو میبینه 

"ع" شام میخوره(ماکارونی)

"ف"با صدای بلند"امید جهان" گوش میده و نشسته می رقصه

"س" (که من باشم ) تو فکره... لپ تاپشم جلوش روشن!

خلاصه این روزهام میگذرن و حسم کاملآ خنثی س.فقط امیدوارم عید یه ذره حالم رو به بهبود بره

امروز برامون جشن تجلیل از ورزشکاران گرفتن من تو دارت مقام داشتم اما حس رفتن نبود! برا یه کارت هدیه باید دوساعت تو راه می بودم.قیدشو زدم... 

این روزا قید خیلی چیزارو راحت میزنم و انقد خوبه!بعضی اتفاقا بعضی چیزها بعضی آدم ها رو باید اجازه ی گذر داد نه دو دستی چسبیدشون! گاهی خوبه آدم بدونه که وقتش رسیده دست بکشه و رها کنه و قبول کنه "جنگیدن" و "چنگیدن" بسه! وقتی به یه چیزی گیر کنی از رفتن باز می مانی و اون مانع تو رو پایین میکشه یا حداقل حرکتتو کند میکنه.

میخوام عین "میگ میگ" بگذرم :دی

سال 93 در راه است...


پ.ن: آدم ها فراموش نمی شوند...فقط ساکت می شوند همین!

پ.ن2:هرکس که با ایمان به راهی رفته باشد/دیگر هیچ تاوانی برایش مهم نیست/حالا چه خواهد شد پس از این؟هرچه باشد/این بار دیگر هیچ پایانی مهم نیست!

پ.ن3: ناهر امروزم لوبیا پلو!

پ.ن4: حالم گرفته از این شهر که آدم هایش همچون هوایش ناپایدارند...

پ.ن5: میذارم میرم دلمم می برم این تو و این دنیای بی من!

پ.ن6: یکی از استادامون حرف خوبی زد: مرگ دسته جمعی عروسیه!

پ.ن7: تقویم امسالم داره تموم میشه...

پ.ن8: به آیینه نگاه می کنم. لبخند میزنم... لبخند نمی زند!

پ.ن9: دلم سیگاری می خواهد...نه برای کشیدن! برای داغ کردن دستی که خوبی میکند...برای سوزاندن دلی که وفا میکند...

پ.ن آخر: تمام می شوم آخر.


محمد بازدید : 11 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

به همت اداره سلامت منطقه 10 خانه سلامت کارون جنوبی(ناحیه 2) ، اقدام به برگزاری کلاس آموزشی ارتباط والدین با جوانان با هدف آشنایی مخاطبین با روشهای برقراری ارتباط مناسب توسط والدین با نوجوانان ، بررسی اختلاف نظرها در محیطی صمیمی و خانوادگی، شیوه های صحیح برخورد با رفتارهای نادرست جوانان و پاسخ به سوالات حضارمیباشد والدین می توانند روشهایی را اعمال كنند تا ارتباط موثرتر و صمیمی تر با جوان خود داشته باشند که عبارت است از:

بر ارتباط مثبت تاكید كنند: سعی كنید فرزند تان از احترام، حمایت و علاقه شما مطلع شود. این كار نه تنها به شما كمك می كند تا محبت خود را به او نشان دهید بلكه موجب می شود تا زمانیكه دچار تعارض با یكدیگر می شوید به صورت سازنده آنرا حل كنید.

از اظهارات غیر ضروری مربرط به دوران كودكی خودداری كنید: جوان دوست دارد با او مانند یك بزرگسال رفتار كنید. بیاناتی كه نشاندهنده نگرانی شما به ایمنی، خوردن و پاكیزگی باشد مانند " هوا سرد است لباس مناسبی بپوش" . " مراقب رانندگی خود باشد" . در واقع این گونه اظهارات فرزند جوان شما را می رنجاند و ارتباط را مختل می كند.

تغییر بعضی از سبكهای زندگی : جوان در جریان تشكیل هویت خود و ارزیابی ارزشهای فرهنگی كه داشته است، ممكن است دچار تغییراتی شود. اگر چه بین ارزشها و سنتهای والدین و جوان شباهت بسیاری وجود دارد. البته باید در نظر داشته باشید برخی از روش ها و سنتهای فرهنگی و جنبه های از زندگی در نسل بعدی تغییر خواهد كرد. در عین حال سنتها و سبك زندگی را نمی توان به فرزند جوان تحمیل كرد. تلاش والدین در انجام این كار می تواند تعارض و استرس زیادی را بوجود آورد. به جای تمركز روی تعارض ها و اختلاف نظر ها به دنبال زمینه های مشترك باشید و غیره کهدر هنرستان دخترانه شهید صدر در تاریخ 19/12/92 نمود. 


415

محمد بازدید : 5 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
پر*یو*د*ی + تحویل کاری که 4 شنبه اس و هنوز هیچ طرحی ندارم + امتحان فاینال زبامکده که همون روز تحویله 

اه

اعصاب گوه 


محمد بازدید : 12 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر...


همین که دستت رو آروم بگیره.....


یه فشار کوچیک بده.....


این یعنی من هستم تا آخرش.....


همین کافیه


محمد بازدید : 7 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
بعضی وقت ها یک جا می شینی و با خودت فکر می کنی که چه جالب ؛ امروز به هیچ چی فکر نمی کنم ، پس ناراحت نیستم . راحت نفس می کشم و از این آمد و رفت آسان نفس ها لذت می برم . از این اتفاقات انگشت شمار زندگی ام .

محمد بازدید : 9 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
شلام دوستایی گل گلابم من یک وبلاگ جدید با دوست گلم زهره جون ساخته ایم بیاین سر بزنید منتظرما www.alone-z00a.blogfa.com
محمد بازدید : 345 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
درخت هر چه پربار تر باشد سر به زیر تر است.
مطمئنا این جمله را زیاد شنیده اید!
این جمله حکایت کسانی هست که هر چه عاقل تر می شوند سنجیده تر عمل می کنند، اما در این دیار همه ی افراد همه چیز دان هستند، آنکه از هر علمی می داند و نمی داند، اظهار نظر می کند، و آنکه در زمینه ای علم دارد چیزی برای گفتن انگار ندارد.
این جملات رو از این جهت نوشتم که کمی به خودمون هم فکر کنیم ببینیم کجای این طیف قرار داریم!!!
لطفا تامل نشود.


محمد بازدید : 16 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
مشاهده موجودی و باقیمانده وام

    اسفند 1392 ( ارقام به ریال است )                                                                        جمعه نهم اسفند ماه 92

    شماره 
    عضویت 
      پس انداز                 تاریخ و میزان وام                  باقیمانده وام        آخرین گردش 
     حساب
1001900000--92/11/29
1002900000 6000000  -  92/11/26-92/11/29
1003  2600000--92/11/29
1004900000--92/11/29
1005900000--92/12/1
1006900000--92/12/1
1007800000--92/11/29
1008900000--92/11/29
1009900000--92/11/29
1010900000--92/11/29
1011900000--92/11/29
1012800000  6000000  -   92/11/22-92/12/6
1013800000--92/12/6
1014800000--92/12/6
1015800000--92/12/6
1016800000--92/12/6
1017800000--92/12/6
1018800000--92/11/29
1019800000--92/11/29
1020800000--92/11/29
1021800000--92/11/29
1022   4500000--92/12/3
1023800000 6000000  -  92/11/16-92/12/1
1024800000--92/12/1
1025800000--92/12/1
1026  2000000--92/11/1
1027900000--92/12/3
1028  1000000--92/10/30
1029100000--92/11/29
1030100000--92/11/29
1031100000--92/11/29
1032100000--92/11/29


محمد بازدید : 11 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)


برپــــــــــــایی سوّمـــــــــــــین بازارچـــــــــــــه ی خیریه

و

جشن قلّک شکنان

«صــــــــــفا»»


باهمّت خیراندیشان و صفایاران ارج مدار«سوّمین بازارچه ی خیریه ی«موسسه ی«صفا»»درسطح استان«چهار محال و بختیاری»هم زمان با جشن فلّک شکنان این «موسسه ی خیریه»طی روزهای سه شنبه،چهارشنبه وپنج شنبهبیستم،بیست ویکم وبیست ودوّم اسفندماه 1392ه ش از ساعت نه تابیست ویک درمحل طبقه ی هم کف«موسسه» به نشانی«شهرکرد،بلوار آیت الله سیّد ابوالقاسم کاشانی(بخش شمالی بلوار،حدّ فاصل میدان آیت الله سیّد ابوالقاسم دهکردی وچهار راه هواپیمایی)،نبش کوچه ی 52»برپا خواهد شد.






«صفایاران»پرتلاش این موسسه در این بازارچه ی سه روزه کالاها وخدمات تهیه شده ی خانگی وکارگاهی خویش را در معرض فروش خواهند گذارد تاعواید آن صرف تامین هزینه های درمانی کودکان سرطانی وصعب العلاج تحت پوشش این«موسسه»گردد.

براین اساس ازتمامی خیراندیشان علاقه مند به یاری رسانی به امور درمانی کودکان سرطانی وصعب العلاج دعوت به عمل می آید با حضور خویش در این بازارچه ی خیریه ،مددرسان دیده به راهان دردمندی باشند که از این پس با همّت این «صفایاران»سرطان ودیگر بیماری های صعب العلاج دیگرتنها برای آنان فقط مبارزه با درد راتداعی خواهد نمود.

علاوه بر«صفایاران»خیراندیش نقاط مختلف استان،دستگاه های اداری و اجرایی دولتی و موسسات مختلف خصوصی چون«استانداری چهار محال و بختیاری،فرماهدهی انتظامی استان،اداره ی کلّ فرهنگ وارشاداسلامی استان،اداره ی کلّ آموزش وپرورش استان،اداره ی کلّ بهزیستی استان،آموزشکده ی فنّی دختران شهرکرد،شهرداری شهرکرد،سازمان رفاهی و تفریحی شهرداری شهرکرد،موسسه ی نمایشگاه های بین المللی استان،پیک روژان،چاپ دیجیتال شهرآرا،گروه موسیقی سنتّی بیداد،کتابفروشی آفتاب،نمایندگی پخش وپذیرش پیام های بازرگانیصداوسیمای مرکز استان»ازحامیان«موسسه ی خیریه ی «صفا»»در برپایی این بازارچه می باشند».


محمد بازدید : 7 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

گاهی مرد یعنی

واسه اینکه کسی صدای زنتو وقت زدنش نشوه

یقه لباسشو بگیریو بکشیش تو اتاق!

گاهی مرد یعنی یه دوستی داشته باشی که

بهت بگه

چجوری بزنیش که پزشکی قانونی مدرک ندونه

بگه گازش بگیر که بذارن به پای عاشقانه ها...!

مرد یعنی همین کارو بکنی که مدرکی نباشه

گاهی مرد یعنی

.

!

....


تعداد صفحات : 27

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1057
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 37
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 1,068
  • باردید دیروز : 11
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,126
  • بازدید ماه : 1,286
  • بازدید سال : 3,203
  • بازدید کلی : 18,350