چه خوشحالم چه خندانم چه مستم
در دل بـــــر غــــــــم و غصه ببستم
کــــــرم کـردی مــرادم دادی امشب
خـــــداوندا مــــــن از غمخانه رستم
چه خوشحالم چه خندانم چه مستم
در دل بـــــر غــــــــم و غصه ببستم
کــــــرم کـردی مــرادم دادی امشب
خـــــداوندا مــــــن از غمخانه رستم
این جشنواره که با حضور دانش آموزان پايه ابتدائي و اوليا در روز پنجشنبه 15 اسفند در باغ گلشن شهرك پرديس برگزار گرديد در اين جشنواره دانش آموزان در ايستگاههاي مختلف با هم به رقابت پرداختند.
بنام خداوند بخشنده و مهربان
آخرين جلسه قران در سال 1392 در منزل آقاي محمد رضا رحيمي برگزار گرديد
مراسم راس ساعت 5/7 شروع گرديد و تا ساعت 45/8 يكسره ادامه داشت
پس از پذيرائي بمناسبت سالروز حضرت زينب سلام الله مرسم مداحي و زيارت عاشورا توسط آقاي اكبر رستمي اجرا گرديد مراسم ساعت 45/9 به پايان رسيد
اولين جلسه سال 1393 انشاالله در تاريخ 21/1/93 در منزل آقاي حاج احمد نيكزاد برگزار ميگردد
ضمن تقاضاي مغفرت از درگاه احديت براي عزيزانمان كه در طول سال1392 به ديارباقي شتافتند براي دوستان عزيز عيدي پرنشاط وسالي توام با سلامتي وبركت آرزو مينمايم
به اميد ديدار شما خادم القران ( عمو حسن )
حضرت علی بن موسی الرضا (ع) خطاب به آیتالله شیخ مرتضی حائری :شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد.
« ناقـل آیـتالله العظـمی سیدشـهابالـدین مـرعشی نجـفی(ره) شـب اول قبـر آیـتالله شیـخ مرتـضی حائری قدس سرّه، برایش نماز لیـلة الدّفن خواندم، همان نمازی که در بین مردم به نماز وحشت معــروف است. بـعدش هم یک سوره یاسین قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هــدیه کردم،. چند شـب بعد او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!
پرسیـدم : آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر میآمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعریف کردن… وقتی از خیلی مراحل گذشتیم، همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل میدیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.
ناگهـان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی میآید. صداهایی رعبآور و وحشتافزا! صداهایی نامأنوس که موهایم را بر بدنم راست میکرد. به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک میشدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه میکشید و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف میزدند و مرا به یکدیگر نشان میدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم جیغ بزنم ولی صدایم در نمیآمد. تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد. بدجوری احساس بیکسی غربت کردم: – خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….
همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. نوری چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم کـه : بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند.
بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم: راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند: – من علی بن موسی الرّضا(ع) هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد.
/************************* INS_LMP_TABLES_FUN ************************************
ÏÑÌ ˜ÑÏä јæÑÏ åÇ ÐÑ ÌÏæá ÇÈÚÇÏ
***************************************************************************************************************/
FUNCTION INS_COMBINATION_FOR_WIDTH_FUN(P_DIMENSA_USAGE_OF LMP_BAS_MIX_DIMENSIONS.BAS_MIX_DIMENSION_ID %TYPE,
P_PROFM_BAS_PRODUCT_FAMILY_ID LMP_BAS_MIX_DIMENSIONS.PROFM_BAS_PRODUCT_FAMILY_ID %TYPE)
RETURN VARCHAR2 IS
BEGIN
INSERT INTO LMP_BAS_MIX_COMBINATIONS
(
bas_mix_combination_id,
flg_active_mixcm,
flg_prod_station_mixcm,
mixdm_bas_mix_dimensa_usage_of,
mixdm_bas_mix_dimension_id,
pcn_yield_q_mixcm,
pcn_yield_w_mixcm,
profm_bas_product_family_id,
qty_prod_rate_mixcm,
statn_bas_station_id)
SELECT LMP_BAS_CONSTRAINTS_SEQ.NEXTVAL,
1,
0,
bas_mix_dimension_id,
P_BAS_MIX_DIMENSION_ID,
0,
0,
profm_bas_product_family_id,
0,
statn_bas_station_id
FROM LMP_BAS_MIX_DIMENSIONS BMD
WHERE BMD.PROFM_BAS_PRODUCT_FAMILY_ID = P_PRODUCT_FAMILY_ID;
RETURN 'INSERT_OK';
EXCEPTION WHEN OTHERS THEN RETURN 'FAILED';
END;
/************************* DEL_LMP_TABLES_FUN ************************************
ǘ ˜ÑÏä јæÑÏ åÇ ÇÒ ÌÏæá ÇÈÚÇÏ
***************************************************************************************************************/
FUNCTION DEL_LMP_TABLES_FUN(P_PRODUCT_FAMILY_ID LMP_BAS_MIX_DIMENSIONS.PROFM_BAS_PRODUCT_FAMILY_ID %TYPE,
P_BAS_MIX_DIMENSION_ID LMP_BAS_MIX_DIMENSIONS.BAS_MIX_DIMENSION_ID %TYPE)
RETURN VARCHAR2 IS
BEGIN
DELETE FROM LMP_BAS_MIX_COMBINATIONS
WHERE mixdm_bas_mix_dimension_id = P_BAS_MIX_DIMENSION_ID
AND profm_bas_product_family_id = P_PRODUCT_FAMILY_ID;
DELETE FROM LMP_BAS_MIX_DIMENSIONS
WHERE BAS_MIX_DIMENSION_ID= P_BAS_MIX_DIMENSION_ID;
RETURN 'DELETE_OK';
EXCEPTION WHEN OTHERS THEN RETURN 'FAILED';
END;
END FRM_FLMP1C10_PKG;
من هنوزم هستم K
زیرا خود نیز غمگینند
با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند
زیرا به خود و به عشق خود و حقیقت خود شک دارند
پس دوستشان بدار اگرچه دوستت نداشته باشند
تعداد صفحات : 106