loading...
هدایت
محمد بازدید : 12 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
دیروز عالی بود عالی

استاد "ک"اینقد ازم تعریف کرد که نگو

میگفت بچه ها من ترم پیش کلاسمو میسپردم به ازاده(البته فامیلیمو میگه من اینجا اسممو مینویسم)خودم میرفتم خونه.ازاده استاد کلاس میشد اگه مشکلی بود باهام تماس میگرفت(چاخان بود)

مخاطبش تو کلاس فقط من بودم.

میگفت ازاده نیگا کفشهام توروخدا انگار گچ جابه جا کردم از بس کثیفه.منم کفشمو نشونش دادم گفتم استاد از کفش من که کثیف تر نیس.

کلی منو خندون بقران عاشقشم یعنی

بعدش دیگه ازم اینقد تعریف کرد که یکی از بچه های بی شعور از ته کلاس گفت مبارکه دیگه

خوشم میاد ازش چون باجنبه س ها.نیگام کرد گفت ازاده ببین توروخدا چی میگن...بخدا شما ها همسن دخترم هستین

منم نیشم باز شد

بعد کلاس بیرون منتظر بابام بودم دیدم یکی همش بوق میزنه فک کردم مزاحمه  توجه نکردم

که اومد جلو وایستاد شیشه رو داد پایین دیدم استاد .گفت واس 1خدافظی دوساعت باید بوق بزنم


خیلی دوسش داااااااااااااااااااارم


نوشتم یادم بمونه


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1057
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 140
  • باردید دیروز : 11
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 198
  • بازدید ماه : 358
  • بازدید سال : 2,275
  • بازدید کلی : 17,422