ميگه نه، تو يه تنبيه حسابي ميخواي اينجوري نميشه چرا انقد به خودت آسيب ميزني ...
ميگم بخدا دست خودم نبود... بعد از شام ظرفارو شما ميشوري...؟
ميگه باشه((:
بعد از شام سريع بلند شد ظرفارو جمع كرد كه ببره بشوره هر چقدر اصرار كردم بذار بيام من كف بزنم شما آب بكش قبول نكرد (:
ميگم بذار بيام ديگه ميگه من كه ميدونم تو نمي خواي كمك كني ميخواي گير بدي اينجوري نشور اونجوري بشو...((:
رفتم كنارش ايستادم و گفتن نه به جونه مينا ميخواستم كمكت كنم... فقط داود خب ظرفايي رو كه كف زدي نذار پيش اون ظرف روغنيا كه باز روغن ظرفاي ديگه بياد روش(:
ميگه ديدي ديدي ميخواي گير بدي من ميدونم ديگه /:
بعد مثه پسراي گل ظرفارو همون طور كه گفتم شست...
غرغر ميكنم گوش ميكنه منطقي بود انجام ميده منطقي نبود بيخيال ميشه اصن يه شوهر حرف گوش كني دارم ها...D: