گذر از کوچه ی ما کرد و دلی شاد نکرد
آن همه خاطره ها بود و مرا یاد نکرد
بیستون شعر بلندی ز فریبایی شیرین بودو
درک این حیله بجز تیشه ی فرهاد نکرد
عهد بودش که نگیرد به کف از جام جفا
لیک از آن خشت وفا ، خانه ای آباد نکرد
برسرم بود ،برش شکوه کنم از غم دل
خود بر آن محکمه جز فتنه ی بیداد نکرد
دل پی دانه ی مهری، به چنان دام نشست
لیک صیادش از آن دام غم آزاد نکرد .
گو که خوش باش و دلت ساغر نوروزی باد
بخت مارا که غمت جز به کف باد نکرد
H.Ghavami
آن همه خاطره ها بود و مرا یاد نکرد
بیستون شعر بلندی ز فریبایی شیرین بودو
درک این حیله بجز تیشه ی فرهاد نکرد
عهد بودش که نگیرد به کف از جام جفا
لیک از آن خشت وفا ، خانه ای آباد نکرد
برسرم بود ،برش شکوه کنم از غم دل
خود بر آن محکمه جز فتنه ی بیداد نکرد
دل پی دانه ی مهری، به چنان دام نشست
لیک صیادش از آن دام غم آزاد نکرد .
گو که خوش باش و دلت ساغر نوروزی باد
بخت مارا که غمت جز به کف باد نکرد
H.Ghavami