ديروز اداره بودم داشتم كار ميكردم محمد اس داده بود گفت يه چيز بگم راستشو بگي گفتم بگواما دير جواب داده بود چون سرش شلوغه من منتظر بودم تا بگه اما دلشوره داشتم اس داد و گفت من بهت گفتم يه فرصت بده چطوري شدم گفتم عالي شدي كه من ميخوامش اونموقع باكسي بودي بامن بد كردي الانم انقدر طرفم اومدي خيلي هم بهتر شدي گفت جدا گفتم اره عزيزم ديروز اداره بودم من خودم زحمت كشيدم براي دانشجوها فرم ثبت نام بهشون دادم كه ثبت نام كنن بهمون حق الزحمه بدن ديروز يه اتفاقي شنيدم از دست يكي همكارم ناراحتم خدا ديگه نميبخشدش من داشتم كار ميكردم يكي همكارم آقاي ظا... تو پاكت پول بود بهمون داد گفتم چي هست گفت حق الزحمه ثبت نام دانشجوها منم كلي تشكر كردم يه دفعه من لبخوني كردم آقاي پاك.... به آقاي ظا... گفته چرا به خانم اس... پول دادي اصلا به اون نده ما باهم دوتايي تقسيم كنيم من خودم لبخوني كردم همين كه واسم كافيه به خدا واگذار كردم همين كافيه اما من هيچي به اون آقاي پاك... رو نگفتم بذار خودش بفهمه كه چه كارا كردن من بدم مياد ازاينكارش ديگه بدم اومد تا اخر وقت اداري خواستم برم خونه اقاي پاك... زود تر رفت اما من موندم منتظر بودم اقاي ظا... نماز بخونه بياد تو من ميرم اقا ظا... بهم گفت خانم اس... صبركن كارت دارم گفت ميدوني اقاي پاك... چي گفت گفتم نه بگو اراين حرفا كه گفتم اين بود بهم گفته منم گفتم اين چه كاريه كرد اصلا من چيكاركردم باهاش همكارم گفت من خودم شاهدم تو بيشتر از آقاي پاك... كار ميكني يكي امور اداري اومد دفترم گفت چي شده اقاي ظا... بهش توضيح داده امور داري گفت من خودم خانم اس... روميشناسم خيلي خوب كار ميكنه بيشتر از اون زحمت ميكشه من به امور اداري گفتم گفتم اصلا به من پول نده من پولو ميخوام چيكار اصلا اين پولو بذارم تو صدقه به چه دردم ميخوره اين حرفا رو ميزنه گفت ولش بي رحمي هستش گفتم باشه خودمم ناراحت شدم اين چه كاريه كرد منم رفتم خونه اول رفتم چندتا مرغ خريدم اوردم خونه ديدم محمد خواب بود خسته ست بيدارش نكردم منم چاي دم كردم و شام درست كردم تا محمد بيدار شد نامه داد به دستم گفتم چي هست گفت نامه دادگاه اومده منم سريع باز كردم ببينم چي نوشته خوندم يعني دوباره جلسه ميذارن اه چقدر بايد دوباره جلسه حضور داشته باشم ۱۱ مرداد سال ۹۳ جلسه دارم بايد برم خدا كنه به نفع من شه من به يكي ۵ميليون دادم بهم نداد گفت نميدم گفت ندارم ميدم گفت تو به من ندادي گفت اين پول خودم بود كارش خيلي تابلو بوده چون اول گفته نميدم دوم گفته پول ندارم سوم گفته من ازش پول نگرفتم كارش تابلو بود من رسيد دارم همه حرفاش توش ثبت كردم و دارم پرينت ميگيرم ميبرم من از خودم دفاع نوشتم دادم به دادگاه تجديد نظر تا ۵ ماه ديگه ببينم چي ميشه خدا بهم كمك كنه من به محمد گفتم به آقاي كسرايي زنگ بزنه مدير دادگاه خودمونه شايد بهمون توضيح بده زنگ زد به مدير دادگاه بايد ها نبايد ها به محمد گفت اينكارو بكن اينكارو نكن گفت همه چيزو بيار اونو بيار ازااينحرفا گفت گفت خودت هم بيار نيم ساعتي بود باهاش حرف زد گفت حتما توي جلسه حاضر باش وگرنه كارت تموم ميشه خدابهمون كمك ميكنه
وقتي تماسش تموم شد منم دوتا چاي اوردم باهم خورديم منم روي پاي محمد نشستم گفت گشنه اي گفتم اره گفت بيار گفتم باشه منم شامو اوردم باهم خورديم به به خوشمزه شده بود خيلي خوردم سير شدم ظرفارو حوصله نداشتم بشورم محمد گفت نشور من خودم بشورم گفتم باشهچه همسر خوبي دارم من عاشقشم خدايا منم اومدم پيشش اداشو در اوردم اونم همينطور باهم بازي كرديم چقدر من خوابم ميومد زود رفتم خوابيدم محمد گفت نخواب گفتم اگه خواستي امشب هماغوشي بيدارم كن خخخخخخخخخخخ اخه محمد خيلي دلش ميخواد من چيكاركنم بايد براش انجام ميدم وظيفمه درسته منم رفتم رو تخت خوابيدم اخرشب ساعت ۱۲ بود محمد منو بيدار كرد بازم دلم خواست بخوابم اخه خيلي خوابم ميومد اما سعي كردم سرحال باشم گفت بيا بغلم منم اومدم تو بغلش شروع كرديم يه هماغوشي قشنگ ولي خوب بود خخخخخخخخ خودش اومد دستاشو باز كرد گفت بيا روش بخواب منم خوابيدم تا صبح باهم چسبيديم صبح شده محمد منو بيدار كرد گفت پاشو گفتم خسته ام انقدر منو بوس كرد تمام سعي كرد سرحال باشم خستگيم در مياد و در رفت وقتي خودمو اماده كردم محمد داشت نگام ميكرد من بهش لبخندي زدم اونم همينطور گفت بيا بغلم منم اومدم تو بغلش انقدر بوسم كرده منم لباش بازي كردم تو گوشش گفتم ميشه من بلند شم ميرم نماز ميخونم اما اون منو محكم بغل كرده ول كن نبود گفتم ديرم شده بازم فشار تو بغلم منم نگاش كردم گفت جديدا من قدرتو ميدونم ميدوني خانمم من پريدم تو بغلش بوسش دادم و گفتم اره عزيزمييييييي رفتم نماز خوندم و از خداحافظش كردم و رفتم سركار
خدايا من ازت ممنونم تو اين چندوقت تنهام نذاشتي بازم ادامه بده هوامو داشته باش من همينا ديگه عاشقتم خداجونم