چیزهایی هم بود گوشه کمد و کابینت که تجربه نشون داده بود به کاری نمیاند و گذاشتمشون دم در و کیسه زباله شفاف بود تا اگر به کار کسی آمد برداردشون.
ولی این وسط یه چیزایی بودند که تا دم در رفتند تا پاگرد و من دودل بودم و لحظه آخر از دور ریزها بیرون کشیدمشون،یه چیزایی که تجربه هم نشون داده بود به کارم نمیاند ولی ارزششون زیاد بود و یا گوشه ای از خاطرات این خانه بودند.
من همش برای بچه های جنگ دعا می کنم برای آنهایی که دلخوشی شان از بهار تنها به گرم شدن خانه های سردشان مربوط میشه نه به مهمانی و کفش و لباس نو،شما چطور؟
http://www.nbcnews.com/news/world/war-leaves-syrian-children-without-adequate-health-care-n48456