نفس هایم بی توبوی خاکستر پیپ پیرمردی رامی دهد که به جوانیه ازدست رفته اش می اندیشد اما نه...
انگاردرنبودنت پیرترازپیرمردی شده ام که زیر سایه عصایش نشسته وحرفهادارد....
نفس هایم بی توبوی خاکستر پیپ پیرمردی رامی دهد که به جوانیه ازدست رفته اش می اندیشد اما نه...
انگاردرنبودنت پیرترازپیرمردی شده ام که زیر سایه عصایش نشسته وحرفهادارد....