loading...
هدایت

...

محمد بازدید : 6 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
کار کوتاه:

آه! بانو

احساسم،

حلزونی ست خسته

که قصد گذر از خیابان شلوغی را دارد


و اما کارهای جدیدم:


1.


پلنگی پاهایم را می دَود

کاغذِ زیرِ پایم،مچاله می شود

آهویی از بند نافم معطر می جهد بیرون

فرار می کنم با پاهای آهویی که می دود اما

به جایی نمی برم،راه

حرف نمی زند غار

سنگی انگار دهانش بسته،

پلنگی پاهیم را می دَود و هنوز

قدم از قدم بر نداشته ام.

آهوی بچه ای سقط می شود در ستون فقراتم

آهویی دیگر از نافش می جهد معطر بیرون

پلنگی پاهایم را می دَود.

کسی انگار سنگ را می تکاند

نوری،کودکانه،چار دست و پا

غار را وارد می شود

پلنگ آرام گرفته و

از پایم بیرون می دود

غار از من بیرون می دَود

دسته ای کبوتر سپید

شلیک می شنود ناگهان،در فضا

تاریخ سرایش: 92/11/11


و کار دومی:


Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}

خورشید شروع می کند  از پشت کوهان ِ زمین

زمین معطر می شود به روشنایی

جوانه ای ،فواره می زند از خاک

شکوفه ای،می ترکاند پیله اش بر شاخه را

گنجشککی، راه می دود بر اسفالت هوا

دام ها ،علف ها را

آواز می خوانند

و چوپان، نت های نی اش را  روی هوا می چیند.

(مَس می کشم به صورتم.

حس می کنم دو حفره ی جول.)

مشت وا می کنم.دو چشم پلک می زنند کف دستم،زغالی و فیلی.

دست می برم فرو کنم در گوش ها...

سنگی انگار دهانه ی غاری را بسته باشد.

در پاهایم صدایی می دود، تندِ فلفلی

مورچه ای، فریاد  می کشد /به دوش

( پاهایت را بردار،پا کنده.ملکه  دارد محوطه را قدم می زند)

همه چیز "به به" است

همه صداها"چهچه است"

(خورشید دارد انگار باطری اش می شود تما..

می رود شارژ شود.)

(آخ... اوخ... آآآآی ی ی جلو پات رو بپا پا گنده.

نزدیک بود،است، له کنی اَم.اَم.اَم. اَم .اما و اگر نیار برو کنار. ...

آخ... چه می کند چاله اینجا... .چراغ را کی کٌشت؟)

(دینگگگ... ماه چسبید به سقف آسمان.)

پلنگی می دود در زیر پلک شب

ماده شیری شیر میدهد شیر توله اش را

فیلی با فاصله ای گود فضا را فرسوده

جغدی جدا از جمع می جنبد /بر شاخه ای /میچرخد سرش چرخ فلک وار

آهویی هول می شود هول هولکی آب هورت می کشد

تمساحی ،سرسرکی سر میاورد بیرون و حمله می برد بر سر آهویی

می گریزد از سرنوشت مرگبارش ،او

شب،نفسس بالا نمیاید دیگر،

صورتش رنگ پرانده.عین سفیدی اناری  کال .

خورشید شروع می کند از پشت کوهان زمین...

 

تاریخ سرایش:

92/11/17



ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1057
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 484
  • باردید دیروز : 11
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 542
  • بازدید ماه : 702
  • بازدید سال : 2,619
  • بازدید کلی : 17,766