همیشه توی رویا هام تو رو اغوش کشیدم من
همیشه واسه لبخندت به خدا رو انداختم
همیشه عشق من رو تو زیر پاهات مینداختی
همیشه گرمی دستت رو به غریبه میدادی
همیشه حکم عشق من برای من جدایی بود
یا که گرفتن دست هات توی رویاهایم بود
همیشه یاد تو هستش توی خاطره های من
یا که پرسه زدن در شهر غم را میدهد یادم
چی میشد رو یای من به حقیقت تبدیل شه
یا که عشق محالی ات برای من ازاد شه
چی میشد این خدای من به من میگفت ای بنده
بیا اینم همون عشقت ببین واسه تو در بنده
چی میشد خدای من من اون کسی رو که میخوام
منو تنها نزاره من تنهایی رو نمیخوام