loading...
هدایت
محمد بازدید : 10 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
دیشب سمانه گفت فلان اهنگ رو بذار گوش کنیم.-اخه لب تابش دست مستر عشق بود-منم اهنگ رو نداشتم رفت از یکی از بچه ها گرفت عاغا این اهنگ رو نخوند هیچ ویندوزم پرید....هر چی دانلود کرده بودم از طراحی داخلی همه رو رو دسکتاب ذخیره کرده بودم خلاصه همش پرید امروز رفتم دفتر اینترنت پرسعت جعفراینا...

تا ویندوزم رو نصب کردن شد دوساعت ودو این دو ساعت با جعفر و دوستش که اونم یه اقای جنتلمنه حرف زدیم:|

ولی هیچ اتفاق دیگه ای جز حرف زدن نیفتاد

امروز دیدم مریم کول نیومده سر کلاس اخه من از همونجا رفتم وبر نگشتم خوابگاه.بچه ها گفتن خواهرش اومده با هم رفتن همین شهر بغل بعد دوساعت خواهر یکی از دوستام که تو همون شهر دانشجوئه بهم اس داد مریم با یه پسر خوشتیپ روبروم نشسته:|

این مردم چرا دروغ میگن.خالا چقدر هم جیک تو جیک باشیم عمرا چیزی بگه

حالا من....

تو افق برم محو شم

امشب تنهام بچه های اتاق همه رفتن منم فردا عصر یا چهارشنبه برمیگردم خونه


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1057
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 929
  • باردید دیروز : 11
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 987
  • بازدید ماه : 1,147
  • بازدید سال : 3,064
  • بازدید کلی : 18,211