تا ویندوزم رو نصب کردن شد دوساعت ودو این دو ساعت با جعفر و دوستش که اونم یه اقای جنتلمنه حرف زدیم:|
ولی هیچ اتفاق دیگه ای جز حرف زدن نیفتاد
امروز دیدم مریم کول نیومده سر کلاس اخه من از همونجا رفتم وبر نگشتم خوابگاه.بچه ها گفتن خواهرش اومده با هم رفتن همین شهر بغل بعد دوساعت خواهر یکی از دوستام که تو همون شهر دانشجوئه بهم اس داد مریم با یه پسر خوشتیپ روبروم نشسته:|
این مردم چرا دروغ میگن.خالا چقدر هم جیک تو جیک باشیم عمرا چیزی بگه
حالا من....
تو افق برم محو شم
امشب تنهام بچه های اتاق همه رفتن منم فردا عصر یا چهارشنبه برمیگردم خونه