امام رضا علیه السّلام فرمود: « ... در بنى اسرائیل قحطى شدیدى به مدّت چند سال متوالى به وجود آمد. زنى لقمه نانى داشت. همین که آن را در دهانش گذاشت، سائلى گفت: ... اى بنده خدا! گرسنگى!.
آن زن با خود گفت: در چنین زمانى صدقه خوب است. نان را از دهان درآورد. به سائل داد. این زن فرزند کوچکى داشت. براى جمعآورى هیزم به صحرا رفته بود. گرگ آمد و فرزند را ربود. فرزند فریاد کشید. مادر به دنبال گرگ دوید. خداوند جبرئیل را فرستاد. جبرئیل فرزند را از دهان گرگ گرفت و به مادر داد.
جبرئیل به مادرش گفت: اى بنده خدا! لقمه گرگ در مقابل آن لقمهاى که صدقه دادى. آیا راضى شدى!...
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت