loading...
هدایت
محمد بازدید : 10 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

تقسیم آدم

 

به خاک افکندم زستان سرد

نگاهم هوای ترس و افکارم همه رد

 

به چشمه سار آهو دیده ی وحش

چشمه خشکید وآهو رمید از صدای مرد

 

از ناله ات دلم پریشان زمان

که خورشید افکارت سجده بر مهتاب کرد

 

تاریخ زمان برد از کفم صداقت

قلم در پی این نکته افتاده رنگش زرد

 

فغان من دمیده از زبان عشق

که عشق وصداقت به رسم ما مرده اند

 

ناله ی نی صدای سکوت من باهم

بی آهنگ بخوانیم که مردان خوابیده اند

 

نگاهم به شیر مردان ای وحال

که از مردی لاجرم مردی را برده اند

 

فتاده سکه ی شانس به تاجران گرگ صفت

که این ها به حرفه ی خود جیب ما را زده اند

 

نیش زبانان ز بد مستی خود

صفاتشان را به خوی سگ مرهم زنند

 

ببین امثال نامردان خوک صفت

صفات زن کشند و دعوت شوند به کارناپسند

 

ز افکار من،دنیا ودین من

همه دانیم که روباهان حیله گرند

 

پر شده حیات ما زوحش روباه صفتان

دین مارا به سودای زمستان اینان خورده اند

 

به کردار روباه تنفر وزم بر دین وآیین عشق

که ترفندشان از دین جامه بر خود کنند

 

من و من گوسفند صفتان بی کرک

گوشت خورده استخوان شکسته همه از ما ببرند

 

بیچاره من که بین گرگ و روباه سگ

زیر پای خوکم وشیر که منم من شدم گوسفند


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1057
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 474
  • باردید دیروز : 11
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 532
  • بازدید ماه : 692
  • بازدید سال : 2,609
  • بازدید کلی : 17,756