loading...
هدایت
محمد بازدید : 9 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
غضنفر پدرش مریض میشه ، زنگ میزنن آمبولانس میاد خانوادگی سواره آمبولانس میشن !
دکتره میگه : مریض کیه ؟
غضنفر میگه : پشت سرمون دارن با نیسان میارنش !
.
.
دیشب به قلبم گفتم :
شب ها خواب به چشم من نمی آید ...
قلبم گفت :
از بس که بعد از ظهرا می خوابی !!! بیخود ادای عاشقا رو در نیار !!!
.
.
خوشبختی یعنی اینکه :
ساعت 1:30 شب دست بکنی تو جیب کاپشنت هدفونتو برداری ، بعد ببینی اِاِاِاِاِه یه رنگارنگ تو جیبته ، ورداری بخوری !
.
.
سلام
وقت شما بخیر
شمایی که قوز کردی جلوی صفحه مانیتور ! بله با شمام !
الهی من فدات بشم ، صاف بشین !
آآآآآآآآ باریکلا !
.
.
بچه ها میخوام با واقعیت زندگی آشناتون کنم :
بچه ها -----> واقعیت زندگی
واقعیت زندگی -----> بچه ها
.
.
من هر روز از خونه که بیرون میزنم رو یه کاغذ مینویسم "امروز قراره بمیرم" که اگه احیانا مردم ، بگن یارو چقد خفن بوده ، میدونسته !!!
.
.
تجویز دارو برای بعضی ها :
سه بسته خاک برات نوشتم هر هشت ساعت میریزی رو سرت !
.
.
بعضی ها خرشون از رو پل رد میشه !
بعضی ها گاوشون میزاد !
تکلیف ما که خرمون رو پل زاییده چیه ؟؟؟

.
.
رو مانیتورم مگس نشسته ، میخوام با موس بگیرم بندازمش تو ریسایکل بین !
سطح توهم رو داشته باشین فقط !
.
.
پشت چراغ قرمز ماشین پشت سریم دستش رو گذاشته بود رو بوق ، تو آینه نگاه کردم یه پیرمرد با کلاه نمدی !!!
هی زد ... زد ... زد ...
پیاده شدم میگم پدر جان دنده هوایی که ندارم ! کجا برم ؟
میگه واسه تو بوق نمیزنم !!! واسه چراغ قرمز میزنم سبز شه !!!
واقعا وضعیته ما داریم ؟؟؟
.
.
خاطرات مشترک :
وارد اتاق میشین ؛ یادتون میره چی میخواین ، از اتاق میرید بیرون یادتون میاد که چی میخواستین !
بچه که بودید همیشه نقاشی که میکشیدید خورشید رو اون گوشه بالای کاغذ میکشیدید !
کوچیک که بودیم فک میکردیم واقعا قلب توی بدن این شکلیه "♥" !
در یخچال رو آروم میبستید تا ببینید چراغش کی خاموش میشه !
سعی میکردید یه تعادلی بین وضعیت خاموش و روشن بودن کلید چراغها برقرار کنید !
.
.
اولین بار که تو عمرم تقلب کردم :
سال اول ابتدایی ؛ امتحان ریاضی :
پیس پیس (خطاب به جلویم) :
گردی عدد 9 سمت چپشه یا راستش ؟
جلوییم : چپ !!!
من : چپ کدوم طرفه ؟
جفتمون :
.
.
زدم گوشیمو نفله کردم رفت ؛ یکی نیست بهم بگه آخه زیر دوش هم جای اس ام اس دادنه ؟
.
.
با مامانم رفتیم مغازه تعمیرات تلفن که تلفن بی سیم خونه رو بدیم درست کنن !
یارووپ تلفنو زده به پیریز بعد با موبایلش زنگ زد که ببینه زنگ میخوره یا نه ؛ تلفن که زنگ خورد مامانم به من میگه این آقاهه شماره مارو از کجا داشت !!!
من :
.
.
تو ترافیک گیر کرده بودیم که یه BMW 530 اومد بغلمون ، به بابام گفتم بابا یه دونه از اینا بگیر !
بابام گفت ماشین ماشینه دیگه چه فرقی داره ؟
ببین الان هم ما تو ترافیک گیر کردیم هم این یارو !!!
یعنی خدا وکیلی تا حالا اینجوری قانع نشده بودم !
.
.
رفتم دستشویی عمومی ، در رو بستم دیدم پشت در نوشتن :
زوربزن ! تو می تونی ... !
.
.
من هرگز یک اشتباه رو دو بار تکرار نمیکنم !
قشنگ یه 6 ... 7 بار تکرار میکنم که مطمئن شم !
.
.
الان شما اگه همینطوری بیکار هم نشسته باشید تو خونه ،از نظر پدر و مادرتون ، بچه همسایه یا بچه فامیل بهتر از شما بیکار میشینه !
.
.
بیااااا !
یارو توی کوه داشته قدم میزده یه زمرد پیدا کرده به وزن یازده و نیم کیلوگرم !
اونوخ من یه بیست و پنش تومنی توی خیابون دیدم خم شدم وردارم خِشتکم جر خورد !
.
.
همیشه من دنبال جواب این سوال بودم :
چرا سیصد تومن ، سی تا صد تومنی نمیشه ؟؟؟
ولی هشتصد تومن ، هشت تا صد تومنی میشه ؟؟؟
نه واقعا چرا ؟
.
.
مامانم چند روزیه رفته مشهد ، دیروز لباسهای تمیز تموم شدند ؛ ذخیره ی ظرف و کاسه هم نهایتا تا دو روز دیگر جوابگوئه !!!


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1057
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 951
  • باردید دیروز : 11
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,009
  • بازدید ماه : 1,169
  • بازدید سال : 3,086
  • بازدید کلی : 18,233